جواني نزد عمر رفت و ميراث پدر را از او طلب كرد و اظهار داشت كه او هنگام فوت پدرش در مدينه كودكي بوده است. عمر بر او فرياد زد و او را دور نمود. جوان از نزد عمر بيرون رفت و از دست او تظلم ميكرد. اتفاقا حضرت امير عليهالسلام به جوان رسيد و چون از قضيه آگاه شد به همراهان خود فرمود: جوان را به مسجد جامع بياوريد تا خودم در ماجرايش تحقيق كنم.
غلامي را نزد عمر آوردند، غلام، مولاي خود را كشته بود، عمر دستور داد او را بكشند. اميرالمومنين عليهالسلام از قضيه خبردار گرديده غلام را به حضور طلبيد و به او فرمود: آيا مولايت را كشتهاي؟
مردي مرد ديگري را كشت ، برادر مقتول قاتل را نزد عمر برد، عمر به وي دستور داد قاتل را بكشد، برادر مقتول قاتل را به قدري زد كه يقين كرد او را كشته است.
مردي را در خرابهاي ديدند كه كاردی خون آلود در دست داشت، و در همان نزديكي نيز كشتهاي بود كه در خون خود ميغلتيد، مرد را دستگير كرده و نزد حضرت اميرالمومنین عليهالسلام بردند.
آن حضرت به متهم فرمود: چه ميگويي؟
اميرالمومنين عليهالسلام به وشاء فرمود: به محلتان برو! زن و مردي را بر در مسجد ميبيني با هم نزاع ميكنند آنان را به نزد من بياور، وشاء مي گويد بر در مسجد رفتم ديدم زن و مردي با هم مخاصمه ميكنند، نزديك رفتم و به آنان گفتم اميرالمومنين شما را ميطلبد، پس همگي به نزد آن حضرت رفتيم.
در خرائج راوندي است كه نه يا ده برادر در قبيلهاي عرب زندگي ميكردند و تنها يك خواهر داشتند كه بسيار به او علاقه مند بودند، آنان به خواهر گفتند:
قضاوت های امیرالمومنین علیه السلام - ماجرايي شگفتآور
ابنعباس ميگويد: روزي عمر در زمان خلافتش براي اداي فريضه صبح به مسجد آمد ديد كسي در محراب خوابيده است، عمر به غلام خود گفت: او را براي نماز خواندن بيدار كن، غلام پيش رفت، ديد لباس زنانه به تن دارد، تصور كرد زني از انصار است او را حركت داد، ولي حركت نكرد، معلوم شد مردي است در لباس زنان كه سرش بريده شده است.
عمر دستور داد كشته را در گوشهاي از مسجد قرار دهند و نماز صبح به جاي آورد، پس از نماز به حضرت امير عليهالسلام عرضه داشت: نظرتان در اين قضيه چيست؟
عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع مَا مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ ص مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ قَالَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ الْإِمَامُ بَعْدَهُ.
ابى اسحق گويد: به على بن الحسين «علیه السلام» گفتم معنى گفته پيغمبراکرم، من كنت مولاه فعلى مولاه چيست؟ فرمود: به آنها خبر داد كه پس از پيغمبر، علي امام است.
حدثني أبو علي أحمد بن علي بن مهدي قال حدثني أبي علي بن صدقة الرقي قال حدثني علي بن موسى قال حدثني أبي موسى بن جعفر ع عن أبيه جعفر ع قال: زار زين العابدين علي بن الحسين ع قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع و وقف على القبر فبكى ثم قال:
أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ أَخْبَرَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُصْعَبٍ الْبَجَلِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُو عُمَارَةَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَهْدِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي مَعْشَرٍ الْمَدَنِيُّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْمَقْبُرِيِّ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه عليه و آله بِعَضُدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ ثُمَّ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَقَامَ إِلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ:دَعَوْتَنَا أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ فَصَدَّقْنَا [كَ] وَ أَمَرْتَنَا بِالصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فَصَلَّيْنَا وَ صُمْنَا، وَ بِالزَّكَاةِ فَأَدَّيْنَا فَلَمْ تُقْنِعْكَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلَ هَذَا!! فَهَذَا عَنِ اللَّهِ أَمْ عَنْكَ! قَالَ: عَنِ اللَّهِ لَا عَنِّي. قَالَ: اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهَذَا عَنِ اللَّهِ لَا عَنْكَ!! قَالَ: نَعَمْ ثَلَاثاً فَقَامَ الْأَعْرَابِيُّ مُسْرِعاً إِلَى بَعِيرِهِ- وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ الْآيَةَ، فَمَا اسْتَتَمَّ الْكَلِمَاتِ- حَتَّى نَزَلَتْ نَارٌ مِنَ السَّمَاءِ فَأَحْرَقَتْهُ- وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي عَقِبِ ذَلِكَ سَأَلَ سائِلٌ إِلَى [قَوْلِهِ] دافِعٌ.
1- عن أبي هريرة، عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله أنَّه قال:من صام يوم الثامن عشَرَ من ذي الحجّة كُتب له صيام ستّين شهراً، و هو يوم غدير خُمّ لمّا أخذ النبيّ صلى الله عليه و سلم بيد عليّ بن أبي طالب، فقال: أ لستُ أولى بالمؤمنين؟ قالوا: بلى يا رسول اللَّه. قال: من كنتُ مولاه فعليٌّ مولاه.فقال عمر بن الخطّاب: بخٍ بخٍ يا ابن أبي طالب أصبحت مولاي و مولى كلِّ مسلم. فأنزل اللَّه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ الآية.
1- عن حذيفة بن اليمان قال: كنت و الله جالسا بين يدي رسول الله صلى اللّه عليه و آله و قد نزل بنا غدير خم و قد غص المجلس بالمهاجرين و الأنصار فقام رسول الله صلى اللّه عليه و آله على قدميه و قال أيها الناس إن الله أمرني بأمر فقال يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربكو إن لم تفعل فما بلغت رسالته فقلت لصاحبي جبرئيل يا خليلي إن قريشا قالوا لي كذا و كذا فإن الخبر من ربي فقال و الله يعصمك من الناس ثم نادى أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام و أقامه عن يمينه ثم قال أيها الناس أ لستم تعلمون أني أولى بكم منكم بأنفسكم قالوا اللهم بلى قال أيها الناس من كنت مولاه فهذا مولاه فقال رجل من عرض المسجد يا رسول الله ما تأويل هذا فقال من كنت نبيه فهذا علي أميره و قال اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله فقال حذيفة فو الله لقد رأيت معاوية حتى قام فتمطى و خرج مغضبا واضعا يمينه على عبد الله بن قيس الأشعري و يساره على مغيرة بن شعبة ثم قام يمشي متمطيا و هو يقول لا نصدق محمدا على مقالته و لا نقر لعلي بولايته فأنزل الله على أثر كلامه فلا صدق و لا صلى و لكن كذب و تولى ثم ذهب إلى أهله يتمطى أولى لك فأولى ثم أولى لك فأولى فهم به رسول الله صلى اللّه عليه و آله أن يرده و يقتله ثم قال جبرئيل لا تحرك به لسانك لتعجل به فسكت النبي صلى اللّه عليه و آله.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند :
هان! به خدا سوگند، فلان،- ابوبكر خلافت را مانند پيراهني در بر كرد حال آن كه بخوبي ميدانست كه من براي خلافت مانند مركز آسيابم كه آسياب به دور آن ميچرخد، سيل علوم و معارف از قله بلند من سرازير، و هيچ پرواز كننده به اوج كمالات من نتواند رسيد، با اين همه ميان خود و زمامداري پرده افكنده، از آن پهلو تهي نمودم؛ زيرا با خود فكر كردم آيا با دست خالي به دشمنانم حمله كنم و يا در برابر پيشامدي كور و ظلماني صبر پيشه سازم، آن چنان پيشامدي كه بزرگسال را فرسوده، و كم سال را پير. و انسان مومن را تا به هنگام ديدار پروردگارش به رنج و ناراحتي وا ميدارد، ديدم صبر و شكيبايي عاقلانهترست، پس صبر نمودم در حالي كه در چشمانم خس و خاشاك و در گلويم استخوان بود، چرا كه ميراث خود را تاراج رفته ميديدم، تا اين كه اولي از اين جهان رخت بربست، ولي امر زمامداري پس از خود را به فلان شخص- عمر- پاس داد.
یزید بن شراحیل انصاری، کاتب امام علی علیه السلام می گوید:
«سمعت علیاً یقول: حدّثنی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و أنا مسنده إلی صدری فقال: یا علیّ! أما تسمع قول اللَّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ» هم أنت و شیعتک، و موعدی و موعدکم الحوض، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجّلین»؛
الف) معاویه نامه ای به حضرت علی علیه السلام نوشت که برای من فضایل بسیاری است؛ پدرم در جاهلیت مردی بزرگ بود و من برای اولین بار در اسلام پادشاه شدم …
امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب نامه او فرمود: «أباالفضائل یفخر علیّ ابن اکله الأکباد؟ ثم قال: اکتب یا غلام:
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمودند:
« … فانشدکم اللَّه، اتعلمون … حیث نزلت: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَواةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَواةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»،(1) … فأمر اللَّه عزّوجلّ ان یُعلمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم، بنصبی للناس بغدیر خم، ثم خطب، و قال: ایّها الناس! انّ اللَّه ارسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت انّ الناس مکذّبنی، فاوعدنی لَأُبلّغها او لیعذّبنی. ثم امر فنودی بالصلاة جامعة، ثم خطب فقال: ایها الناس! أتعلمون انّ اللَّه عزّوجلّ مولای و انا مولی المؤمنین، و انا اولی بهم من انفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّه. قال: قم یا علیّ، فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه … »؛(2)
یزید بن شراحیل انصاری، کاتب امیرالمومنین علیعلیه السلام میگوید:
«سمعت علیاً یقول: حدّثنی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله و أنا مسنده إلی صدری فقال: یا علیّ! أما تسمع قول اللَّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» هم أنت و شیعتک، و موعدی و موعدکم الحوض، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجّلین»؛
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که در ذیل احتجاجی در مورد استدلال به آیه «اولی الأمر» و آیه «ولایت» فرمود:
«فقام سلمان فقال: یارسول اللَّه! ولاءٌ کماذا؟ فقال: ولاءٌ کولای، من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه. فانزل اللَّه - تعالی ذکره -: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلمَ دِیناً».(4) فکبر رسول اللَّهصلی الله علیه وآله و قال: اللَّه اکبر، تمام نبوّتی و تمام دین اللَّه؟ ولایة علیّ بعدی … »؛(5)
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود:
«لمّا نزلت هذه الآیة علی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» دعانی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله فقال لی: یا علیّ، إنّ اللَّه أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، فضقت بذلک ذرعاً و عرفت أنّی متی أبادئهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره، فصمتُّ علیه حتی جاءنی جبریل فقال: یا محمد! إنّک إلا تفعل ما تؤمر به یعذّبک ربّک. فاصنع لنا صاعاً من طعام و اجعل علیه رجل شاة و املأ لنا عسّاً من لبن، ثم اجمع لی بنی عبدالمطلب حتی أکلمهم وأبلّغهم ما أمرت به، ففعلت ما أمرنی به ثم دعوتهم له و هم یومئذ أربعون رجلاً - یزیدون رجلا أو ینقصونه - فیهم أعمامه: أبوطالب و حمزة و العباس و أبولهب فلمّا اجتمعوا إلیه دعانی بالطعام الذی صنعت لهم فجئت به، فلمّا وضعته تناول رسول اللَّهصلی الله علیه وآله جذرة من اللحم فشقّها بأسنانه ثم ألقاها فی نواحی الصفحة ثم قال: خذوا بسم اللَّه.
الف) معاویه نامهای به حضرت علیعلیه السلام نوشت که برای من فضایل بسیاری است؛ پدرم در جاهلیت مردی بزرگ بود و من برای اولین بار در اسلام پادشاه شدم …
امیرالمؤمنینعلیه السلام در جواب نامه او فرمود: «أباالفضائل یفخر علیّ ابن اکلة الأکباد؟ ثم قال: اکتب یا غلام:
محمد النبیّ أخی و صنوی
و حمزة سیّد الشهداء عمّی
الف) از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که در احتجاج خود بر اهل شورا فرمود:
«أنشدکم باللَّه؛ أفیکم أحد أخو رسول اللَّهصلی الله علیه وآله غیری إذ آخی بین المؤمنین، فآخی بینی و بین نفسه، و جعلنی منه بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّی لست نبیّ؟! قالوا: لا»؛(22)
عامر بن واثله میگوید:
«کنت مع علیّ فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیاً یقول لهم: لأحتجنّ علیکم بما لا یستطیع عربیّکم و لا عجمیّکم تغییر ذلک. ثم قال: … فأنشدکم باللَّه! هل فیکم احد انزل اللَّه فیه آیة التطهیر حیث یقول: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» غیری؟ قالوا: اللّهم لا»؛
«من همراه با علی روز شورا در خانه بودم، که شنیدم علیعلیه السلام به آنان میفرمود: بر شما به چیزی استدلال خواهم کرد که عرب و عجم از شما قدرت تغییر آن را نداشته باشد سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که خداوند در شأن او آیه تطهیر را نازل کرده باشد آنگاه فرمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ … »، غیر از من؟ گفتند: هرگز.»
الف) مبرّد از امام علی علیه السلام نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«انا مدینه العلم و علیّ بابها»؛(33) «من شهر علم و علی دروازه آن است.»
ب) ابن خلاد به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
«انا مدینه العلم و علیّ بابها»؛(34) «من شهر علم و علی دروازه آن است.»
الف) عامر بن واثله می گوید: «کنت مع علیّ فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیاً یقول لهم: لأحتجنّ علیکم بما لایستطیع عربیّکم و لاعجمیّکم بغیر ذلک ثم قال … فأَنشدکم باللَّه! أتعلمون انّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال: انّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی، لن تضلّوا ما استمسکتم بهما، و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؟ قالوا: اللّهم نعم … »؛(31)
1 . ظهور انتهاى تفصيلى صراط مستقيم غدير است.
2 . ظهور تجلى كامل تعالى بشر است.
3 . اسلام بدون غدير بی محتواست، و غدير بدون ظهور تجليگاه جهانى نخواهد داشت.
4 . براى جبران غدير از دست رفته توسط سقيفه بايد دست بيعت با وارث غدير براى عصر ظهور داد.
5 . در عصر ظهور معلوم خواهد شد كه مردم چقدر به غدير نياز داشتند و چه چيزى را پشت پا انداختند.
6 . غدير نشان داد كه انسانها وقتى آزاد باشند باز هم خوب را كه غدير است برنمیگزينند و بد را كه سقيفه است انتخاب مى كنند.
1 . هدف از خلقت، توحيد و يكتاپرستى زير چتر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است.
2 . اين هدف از آغاز خلقت پايه گذارى شد تا در غدير رسماً اعلام شد.
3 . مردم بايد اين قابليت را در خود احساس كنند كه به امام معصوم نياز دارند كه مظهر غدير است.
4 . ظالمين مانع از درك بشر براى نياز به امام شدند و براى درك بشر تا هنگام ظهور وقت لازم است.
5 . امتحان خدا اقتضا مى كند كه امام غدير سراغ مردم نرود، بلكه مردم احساس نياز به غدير كنند و سراغ امام غدير بيايند.
6 . با ظهور حضرت بقية اللَّه عليه السلام، توحيد به معناى واقعى در سراسر گيتى گسترده شده و هدف غدير در آن زمان تحقق خواهد يافت.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
کسى که مى خواهد زندگى و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه اى که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولایت على بن ابى طالب (علیه السلام) را اتّخاذ کند، زیرا او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نبرده و به گمراهى نمى کشاند.
(الأمالی (للطوسی)، النص، ص: ۴۹۳)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند مى فرماید:
ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) قلعه ی محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود.
(الأمالی( للصدوق)، النص، ص: ۲۳۵)
چون،رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (در روز غدیر) فرمود:
اى مسلمانان! حاضران به غایبان برسانند: کسى را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است، به ولایت على (ع)سفارش مىکنم، آگاه باشید ولایت على(ع)، ولایت من است و ولایت من، ولایتخداى من است. این عهد و پیمانى بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند :
روز غدیر روز افطاری دادن به روزه داران است. هرکه در روز غدیر روزه دار مؤمنی را افطاری دهد همانند کسی باشد که ده فـئام را افطاری داده است آن گاه فرمود: آیا دانی که فـئام چیست؟ راوی گفت: نه. آن گاه فرمود: صد هزار نفرپیغمبر و صدیق و شهید است