از سويد بن غفله روايت شده است:چون فاطمه عليها السلام بيمار شد به آن بيمارى كه موجب رحلت آن حضرت گرديد به هنگام شدت يافتن بيماريش گروهى از زنان مهاجر و انصار به عيادتش جمع شدند و بر آن حضرت سلام كرده گفتند: اى دختر رسول خدا! وضع بيماريت چگونه است و با آن چه مىكنى؟ آن حضرت ستايش خداوند سبحان كرده بر پدرش درود فرستاد، و سپس گفت:حالم به گونهاى است كه از دنياى شما بسى بيزار و مردانتان را دشمن مىدارم! حال و قالشان را آزمودم و از آنچه كردند، بسى ناخشنودم و آنان را به كنارى نهادم. چرا كه چونتيغ زنگار خورده نابرا و چون نيزه از قد دو نيم شده، و صاحبان انديشههاى تيره و نارسايند.چه بد ذخيرهاى از پيش براى خود فرستادند. خشم خداوند را به جان خريدند و در آتش و نيران پايندهاند.از سر ناچارى ريسمان امور و وظايف را به گردن آنان انداخته، سنگينى و مسئوليت كار را بدانها واگذاردم و ننگ عدالت كشى را بر آنها بار كردم. نفرين ابد بر اين مكاران، دور باشند از رحمت حق اين ستمكاران، واى بر آنان! از چه رو تمركز حق را در مركز خود سبب نگشتند؟ و از اين راه خلافت را از پايههاى نبوت دور داشتند و از سرايى كه محل نزول جبرئيل بود، به ديگر سرا بردند و از يد قدرت كاردانان دين و دنيا خارج ساختند! به هوش! كه زيانى بس بزرگ است! چه چيزى سبب گرديد تا از على عليه السلام عيبجويى كنند؟عيب او گفتند؛ زيرا شمشيرش، خويش و بيگانه، شجاع و ترسو نمىشناخت. دريافتند كه او به مرگ توجهى ندارد. ديدند كه او چگونه بر آنها مىتازد و آنان را به وادى فنا مىافكند. و برخى را براى عقوبت و سرمشق ديگران باقى مىگذارد. به كتاب خدا مسلط و دانا، و خشم او در راه خوشنودى خداوند بود. به خداوند سوگند اگر از طريق آشكار و نمايان حق منحرف شده از قبول دلايل و حجتهاى روشن و مبين، امتناع مىنمودند، آنان را به راه مستقيم، هادى و رهنمون مىشد و از انحراف و اعوجاج آنان جلوگيرى مىنمود.
به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان على پاى مىفشردند و تدبير كار را آنچنان كه پيامبر بدو سپرده بود، تحويل او مىدادند على آن را به سهولت راه مىبرد و اين شتر را به سلامت به مقصد مىرساند، آن گونه كه حركت اين شتر رنج آور نمىشد. على آنان را به آبشخورى صاف و مملو و وسيع هدايت مىكرد كه آب از اطرافش سرازير مىشد و هرگز رنگ كدورت به خود نمىگرفت. او آنان را از اين آبشخور سيراب به در مىآورد.
على خير و نيكى را در نهان و آشكار براى آنان خوش مىدارد. او اگر بر مسند مىنشست هرگز بهرهاى فراوان از بيت المال را به خود اختصاص نمىداد و از فزونى و ثروت دنيا جز به مقدار نياز برداشت نمىكرد، به مقدار آبى كه تشنگى را فرو نشاند و خوراكى كه گرسنگى را برطرف نمايد. (در آن هنگام) مرد پارسا، از تشنه حطام دنيا باز شناخته مىشد و راستگو از دروغگو متمايز مىگشت، در اين صورت ابواب بركات آسمانى و زمين بر آنان گشوده مىشد. و خداوند به زودى آنان را به سبب اعمال و كردارشان مؤاخذه خواهد كرد. زيرا اگر ساكنان قريهاى ايمان آورده خدا ترسى پيشه مىساختند بركات زمين و آسمان را بر آنان فرو مىريختيم. اما آنان دروغ گفتند و ما آنان را در برابر آنچه كه به دست آورده بودند، گرفتار آورديم «و كسانى از اينان كه ستم روا داشتند نتيجه سوء كردارشان را به زودى خواهند يافت.آنان هرگز بر ما چيرگى نخواهند يافت».
بياييد! و بشنويد! روزگار چه طرفه معجونى در نهان دارد و چه بازيچهها يكى از پس ديگرى آشكار مىسازد.
اى كاش مىدانستم به چه پناهگاهى تكيه دادهاند؟ و كدامين ستون را پشتيبان گرفتهاند؟ و به كدامين ريسمان تمسك جستهاند؟ و بر چه خاندانى پيشقدم شده، استيلا جستهاند؟شگفتا! كه بد سرپرستى انتخاب كرده و بد دوستانى برگزيدهاند. و ستمكاران [كه به جاى خداوند شيطان را اطاعت نمودند] چه بد مبادله كردند. اينان روى بال، به جاى پرهاى بزرگ، دم را قرار دادهاند، سر واگذارده دم اختيار نمودند.به خاك مذلت ساييده باد بينى قومى كه «خيال كردند با اين اعمال كار خوبى را انجام دادهاند. بدانيد كه آنان فاسدند، ولى خود نمىدانند».واى بر آنان! «آيا آن كس كه مردم را به راه راست فرا مىخواند، سزاوار پيروى است يا آنكه خود راه نمىداند؟ واى بر شما! چه بد داورى مىكنيد».
اما به جان خود سوگند كه نطفه اين بسته شده است. [و شتر اين فتنه آبستن شده به همين زودى خواهد زاييد] انتظار كشيد تا اين فساد در پيكر اجتماع اسلامى منتشر شود. از پستان شتر پس از اين خون و زهرى كه زود هلاككننده است، بدوشيد. «در اينجاست كه پويندگان راه باطل زيان بينند» و مسلمانانى كه در پى خواهند آمد، در مىيابند كه احوال مسلمانان صدر اسلام چگونه بوده است. قلبتان با فتنهها آرام خواهد گرفت. بشارتتان باد به شمشيرهاى كشيده و برا، و حمله جائر و متجاسر ستمكار، و درهم شدن امور همگان و خود رأيى ستمگران! غنايم و حقوق شما را اندك خواهند داد. و جمع شما را با شمشيرهايشان دور خواهند كرد. و شما جز ميوه حسرت برداشت نخواهيد نمود. كارتان به كجا خواهد انجاميد؟در حالى كه «حقايق امور بر شما مخفى گرديده است. آيا شما را به كارى وادارم كه از آنكراهت داريد؟».زنان حاضر در مجلس سخنان حضرت فاطمه عليها السلام را پيش مردان خود بازگو و تكرار كردند. متعاقب آن، گروهى از بزرگان و رؤساى مهاجرين و انصار در حالى كه اعتذار مىجستند و اظهار ندامت، نزد حضرت زهرا عليها السلام آمدند و به آن حضرت گفتند: اى سرور زنان عالم! اگر ابو الحسن (على عليه السلام) براى ما حقايق را عنوان مىكرد قبل از آنكه ما با ديگرى (ابو بكر) عهد وثيق و پيمان استوار و محكم بسته باشيم، هرگز از او روى بر نتافته به ديگرى ميل نمىكرديم.حضرت فاطمه عليها السلام فرمود:من مسئوليت بازگويى حقايق را داشتم (نصيحتى بود از من به شما) حجت را بر شما تمام كردم. عذر شما، عذر مقبول و پسنديدهاى نيست و تقصير و كوتاهى شما مسلم و هيچ بهانه و توجيهى بعد از آن متصور نيست.