پیامبر که از لحن آیه، متوجه اهمیت این مأموریت شده بود، دستور داد کاروان متوقف شود. آنان که جلوتر بودند برگشتند و آنان که عقب تر بودند، به کاروان رسیدند. هوا به شدت گرم بود و مردم قسمتی از عبای خود را روی سر انداخته بودند. برای پیامبر در زیر یکی از درختان سایبان زدند. پیامبر نماز ظهر را به جماعت خواند و آنگاه بالای یک بلندی که از جهاز شتران درست شده بود رفت و در برابر دیدگان دهها هزار نفر از کاروانیان خطبهای را با صدای رسا ایراد فرمود.
او در این خطبه به مردم یادآور شد که به زودی دعوت حق را لبیک میگوید و از میان آنها میرود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن سخنانش چندین بار از مردم اعتراف گرفت که او در راه رسالت الهیاش کوشیده است. آن گاه فرمود:« من در میان شما دو چیز نفیس و گرانبها میگذارم: یکی کتاب خدا که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست شما؛ و دیگری عترت و اهل بیت من. خداوند به من خبر داد که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد. هان ای مردم! از قرآن و عترت من تخطی نکنید و در عمل به دستوراتشان کوتاهی نکنید که هلاک میشوید.»
آن گاه دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و آن قدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان شد. او را به مردم معرفی کرد و از مردم پرسید:
« بر مومنان چه کسی از خود آنها سزاوارتر است؟» همگی پاسخ دادند:« خدا و پیامبر او بهتر میدانند.» پیامبر فرمود:« خداوند مولای من است و من مولای مومنان؛ و من بر آنها از خودشان سزاوارترم.»آنگاه فرمود:« من کنت مولاه فهذا علی مولاه »؛ (هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست.) و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد:« اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار » (بار خدایا! کسانی را که علی را دوست دارند دوست بدار و کسانی را که با او دشمنند دشمن بدار. خدایا یاران علی را یاری کن، دشمنانش را خوار و ذلیل کن و او را محور حق قرار بده. )
آن گاه فرمود:« ای مردم! اکنون جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ سوره مائده، آیه 3، (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.) پیامبر صدای خود را به تکبیر بلند کرد و فرمود:« خدا را سپاسگزارم که آیین خود را کامل کرد و نعمتش را به پایان رساند و از وصایت و ولایت و جانشینی علی پس از من خشنود گشت.»
پس از این سخنان، از بالای جهاز شتر فرود آمد و به علی دستور داد در خیمه بنشیند تا مردم با او بیعت کنند. پیش از همهی افراد، ابوبکر و عمر به حضرت علی علیه السلام تبریک گفتند و او را مولای خود خواندند. پس از آنها نیز تمام مسلمانان به دستور پیامبر خدا با عنوان عنوان امیرالمؤمنین به حضرت علی علیه السلام سلام و با او بیعت کردند.