ايشان را نگاه داشته بودند كه شب با آن حضرت افطار كنند
و حضرت به خانهاى آن جماعت طعام و پوشش حتى انگشترى و كفش فرستاده بودند و آن جماعت را نيز خلعتها داده بودند با خدمتكاران و تغيير فروش و ظروف مجلس نيز داده بودند وشروع فرمودند در فضيلت روز عيد غدير.
و از آن جمله فرمودند كه خبر داد مرا پدر بزرگوارم از آباى بزرگوار خود ازحضرت امام حسين صلوات اللَّه عليه كه فرمودند يكي از سالهاي (حكومت)حضرت امير المؤمنين عليه السّلام عيد غدير با روز جمعه مصادف گرديد آن جناب در حاليكه پنج ساعت از روز گذشته، بر منبر رفتند و حمد و ثناى الهى به نحوى كردند كه گوش كسى نشنيده بود و اين خطبه را انشاء فرمودند؛حمد و سپاس براى خداونديست كه حمد را قرار داد و بدون آنكه احتياج بسپاسگزارى داشته باشد و قرار داد حمد و سپاس را راهى از راههاى اقرار بخداوندى و رفعت و پروردگارى و يكتائى خود و سبب از براى زيادى رحمت خود و وسيلهاى از براى طلبكنندهگان از فضل خود و پنهان نمود در باطن لفظ واقعيت اقرار و اعتراف باينكه خداوند است انعامكننده و بخشاينده بر آفريدهشدهگان (يعنى لفظ حمد خود اشاره است باينكه حمدكننده بخشاينده و منعم را شناخته و در مقام شكرگزارى منعم بر آمده)
و گواهى دهم باينكه خدائى بجز او نيست يكتا است و شريكى ندارد آنچنان گواهى كه آشكار كند اخلاص باطنى را و سخن راندن باين گواهى عبارت باشد از راستى كه در ضمير پنهانستباينكه اوست آفريننده وايجادكننده و صورت بخشنده و براى اوست نامهاى نيكو و چيزى مانند او نيست زيرا هر چيز بمشيت و خواست او خلق مىشود و آفريده شده شبيه آفريدهگارش نيست و گواهى دهم باينكه محمد بنده و فرستاده اوست بعلم و دانش خود پسنديده و جدا ساخته است او را از ساير امتها و او را همشكل و مانند ساير انسانها قرار نداد (با اينكه صورة صورت بشر است اما در كمالات و صفات ملكوتى براى او مثل و مانندى نيست) او را اختيار كرد براى آنكه امر كند.
ونهى نمايد و برپا داشته است او را براى ادا نمودن حق بجاى خود زيرا ديدهها او را درك نميكند فكرها او را فرا نگيرد و نظرهاى دقيق و تصورات عميق نتوانند مثل و مانندى براى وى بيابند خدائى نيست مگر او كه پادشاهى مقهوركننده است (چون پيغمبر اكرم را معين كرد براى رساندن تكاليف خلق بخلق بنا بر اين) اقرار بنبوت او را اقرار بخداوندى خود قرار دادو او را مخصوص بكرامت و خلت خود فرمود زيرا كسى كه در معرض تعيير و سرزنش باشد و مورد اتهام و گمان بد باشد مخصوص بكرامت و خلت قرار نداده است و امر فرمود بدرود فرستادن بآن پيغمبر براى براى اينكه كرامت و بزرگى كه براى احدى از خلق خود قرار نداده براى او باشد و او سزاوار چنين كرامتى خواهد بود اضافه بر اين صلوات و درود بر پيغمبر را راه پذيرش و اجابت دعاى بندهگان قرار داد و خود درود فرستاد بر آن حضرت و كرامت و شرافت و عظمت را بر آنچنان زياد فرمود كه نابودى نه بيند و تا ابد قطع نشود
وسپس خداوند مخصوص بخود گردانيد بعد از پيغمبر خود از خلق خود خاصانى كه بلند كرد ايشان را از حيث رتبه و مقام و آنها را دعوتكننده بسوى حق و دلالتكننده بسوى ارشاد و هدايت قرار داد قرنى بعد از قرن و زمانى بعد از زمانآنان را انوارى آفريد قبل از آفرينش مخلوقات و موجودات و آن نور را بسخن در آورد كه سپاس او گفتند و شكر و تمجيد خود را بآن انوار الهام فرمود و آنها را حجت قرار داد بر كسى كه اقرار بسلطنت و ربوبيت او داشته باشد و سر به بندهگى او فرود آورده باشد و بسخن در آورد آنهائى كه سخنگو نبودند بسبب اين انوار بانواع لغتها تا اينكه اقرار كنند بآن كه او است خالق زمينها و آسمانها و اين انوار را گواه بر خلق خود گرفت و متصدى گردانيد ايشان را بر آنچه خود خواسته از امر خود و قرار داد آنها را بيانكننده خواستههاى خود و زبان اراده خود آنان بندهگانى هستند كه بخداوند در گفتار پيشى نميگيرند و بامر او عمل ميكنند و خداوند ميداند آنچه را پيش روى ايشان يا پشت سر ايشان است و شفاعت نميكنند مگر كسى را كه خدا بخواهد و ايشان از رعب پروردگار خود ترسانندبحكم خدا حكم ميكنند و بطريقه حق ميروند و حدود الهى را جارى مينمايند
و واجبات خداوند را ادا ميكنندو پروردگار عالم خلق خود را مانند حيوانات در كرى و كورى و لالى و ضلالت و نادانى نميگذارد بلكه براى آنها عقل قرار داد و ممزوج نمود آن عقل را بآنچه مشاهده ميكنندو متفرق نمود در هيكلهاى آنها و ثابت كرد در نفسهايشان و حواس ظاهر و باطن را فرمان بردار آن عقل قرار داد و عقل را بر گوشها و ديدنها و فكرها و خاطرهها گماشتو او را براى انسان حجت قرار داد و حجت خود را بعقل بر انسان تمام كردو راه را بسبب عقل بانسان نشان داد و بسخن در آورد از آنچه عقل باو گواه است بزبان فصيح و بليغ بآنچه برپا داشته در آن عقول از قدرت و حكمت خود و آشكار فرمود بر انسانها بسبب عقل عظمت و بزرگى خود را تا آنكه هلاك شود هر كه هلاك خواهد از روى حجت و بينائى و زندگى يابد هر كه زندگى خواهد از روى بينش و دانائى و خداوند عالم شنوا بينا و گواه است و آگاه بكردار بندگانبدانيد كه خداوند جمع نموده است براى شما مؤمنين در اين روز دو عيد با عظمت و بزرگى را كه استقامت و پايدارى هر كدام از اين دو عيد بديگرى است و هر يك از آن دو ديگرى را بر پا دارد
و اين براى آنست كه كردار نيك خود را بر شما كامل كند و شما را براه رشد واقف و آگاه نمايد و بدنبال شما در آورد مستضعفين را بنور هدايت خود و آسان كند براى شما راه وصول بحق را و فراوان نمايد بر شما گوارائى عطاى خود را پس جمعه را روز جمع شما قرار داد و شما را در آن خواند براى آنكه پاك كند و بشويد آنچه را از كردار زشت پيش از جمعه داشتهايدو ياد آورى براى مؤمنين باشد و ترسى براى پرهيزگاران و به بخشد به بندگان مزد كردارشان را بيشتر از آنچه بخشيده است باهل طاعت در روزهاى قبل از جمعه و مقرر فرمود وصول بعطا و ثواب را باينكه قبول كنند امارت اميرى را بآنچه امر كند آن امير و باز ايستند از آنچه نهى كند آن امير و اقرار نمايند بفرمانبردارى آن امير در آنچه وادار كند و بخواند بسوى او و قبول نشود يگانهپرستى و توحيد مگر باقرار به نبوت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و پذيرفته نشود دين مگر بقبول ولايت كسى كه خدا امر بولايت او فرموده و به نظم در نيايد اسباب فرمانبردارى خدا مگر بچنگ زدن به نگهدارى او و نگهدارى آن كس كه امر بولايت او فرموده
پس نازل فرمود خداى عز و جل بر پيغمبر خود در روز سختى آنچه را كه بيان كند خواسته او را در باره خاصان و محبين و دوست داران او و پيغمبر خود را امر فرمود باينكه تبليغ كند و برساند بمردم و نازل كرد جنون و فساد عقل را بر اهل شك و نفاق و نگهدارى از شر اهل شك و نفاق را خود ضامن گرديد و آشكار نمود و پرده برداشت از باطن اهل شك و ارتداد بآنچه را بزبان آوردند و امر تبليغ پيغمبر را مؤمن و منافق دانست پس كناره گرفت آنكه ميخواست اعراض كند و كناره گيرد و استقامت بر حق جست و ثابت ماند آنكه طالب حق بود نادانى منافقين زيادتى گرفت و حميت و عصبيت بىدينان بالا گرفت دندانها بر يك ديگر فشردند و بازوان يك ديگر را مالش دادند حرفها زدند نعرهها كشيدند و بينى خود را بالا بردند بيدينان به بىدينى خود ادامه دادند و جمعى بزبان اعتراف و اقرار كردند اما بحقيقت ايمان نياوردند و جمعى بزبان و راستى از روى حقيقت ايمان آوردند و خداوند دين خود را كامل نمود و چشم پيغمبر و مؤمنين و پيروان پيغمبر را روشن فرمود چنانچه بعضى از شما حاضر بوده و ديديد و به بعضى از شما هم رسيده
و شنيديد و تمام گرديد حجت نيكوى خدا بر صبركنندگان و هلاك نمود و نابود ساخت آنچه را كه فرعون و هامان قارون صفتان و لشكرشان برپا داشتند و باقى مانده نخاله از گمراهان كه از فساد در ميان مردم كوتاهى ندارند و خداوند ايشان را در خانهها و ديارشان نابود خواهد كرد و آثارشان را محو خواهد نمود و نشانههاى ايشان را برطرف خواهد كرد و هر چه زودتر آنها را بحسرت گرفتار مينمايد و ملحق ميكند آنها را بكسانى كه دست درازى كردند و گردنكشى نمودند و بر دين خدا دست يافتند و تبديل و تغيير در دين خدا دادند و بزودى يارى خدا خواهد آمد و حبيب خود را بر دشمن غلبه خواهد داد و خدا مهربان و دانا استو بكمتر چيزى كه بشما رساندم و شما شنيديد از جهة اتمام حجت شما را كافى بود خدا شما را رحمت كند تأمل و تفكر نمائيد در آنچه خداوند شما را بسوى آن خوانده و بر آن وادار نموده بشريعت او روى آوريد
و راهى را كه او خواسته برويد و از راههائى كه شما را از راه خدا باز دارد مرويد و پيروى نكنيد امروز روز بزرگ و عظيم الشأنى است فرج در اين روز رسيد و بلندى رتبه در اين روز معلوم شد و حجت خدا در اين روز آشكار گرديد امروز روز آشكار شدن و ظاهر گرديدن حق است و روز پرده بردارى از مقام بلند است روز كامل شدن دين است روز پيمان گرفتن و عهد نمودن است (يعنى پيغمبر اكرم از همه مردم در اين روز پيمان و عهد و اقرار بخلافت و ولايت آن حضرت گرفت) و روز شاهد و مشهود است (يعنى از همه مردم بر اين امر گواهى گرفته شد) و روز بيان عقد بيعت است بر عدم نفاق و انكار حق و روز بيان حقيقت ايمان است (يعنى حقيقت ايمان بولايت آن حضرت است)
و روز دور كردن شيطان و روز اقامه برهان است (پيغمبر اكرم فرمود الست اولى بكم من انفسكم گفتند بلى من اولا نيستم بخودتان از خودتان گفتند بلى فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست) روزى است كه تفصيل داده شود آنچه را تكذيب ميكرديد امروز روز ملاء اعلى است كه ملائكه نظر كنند و شما با يك ديگر مخاصمه كنيد امروز روز خبر بزرگى است كه شما بآن پشت كرديد امروز روز ارشاد كردن است و روز سختى بندگان است (شايد كنايه از بزرگى امتحان باشد) امروز روز راهنمائى مراوده و مراجعهكنندگان امروز روز آشكار شدن آنچه در سينهها مخفى بوده و از امور پنهان بوده است و روزيست كه تصريح شد بر خاصان خدا امروز روز شيث و ادريس و هود و يوشع و شمعون است.
(شايد حضرت در مقام بيان وجوه شباهتى بودند كه بين ايشان و اوصياء انبياء گذشته بوده است از حالات و تحولات مختلف)امروز است روز امن كسى كه در امان است اين است روز اظهار داشتن آنچه پوشيده و مكنون است و روز آشكار شدن پنهانيها است پيوسته اين روز اين روز فرمود سپس گفت اى مردم خدا را در نظر داشته باشيد و از او بترسيد بشنويد و فرمان بريد و از حيلهگرى دورى كنيد و با خدا مكر نكنيد و از باطن خود تفتيش كنيد و فساد نكنيد و به قبول توحيد پروردگار بخدا نزديك شويد و فرمان بريد از كسى كه خداوند امر فرموده از او فرمان بريد و بكافران پناهنده نشويد و شما را گمراهى از راه نگرداند كه راه رشد و صلاح را گم كرده باشيد باينكه پيروى كرده باشيد از آن گروه كه خود راه را گم كرده و مردم را هم گمراه نمودند و خداى عز و جل در باره جمعى از آنان در كتاب كريم خود بمذمت پرداخت و فرمود از زبان پيروان آنها كه ميگويندما پيروى كرديم از آقايان و بزرگان خود آنان ما را گمراه كردند
پروردگارا ايشان را بدو برابر عذاب گرفتار فرما و بر ايشان لعنت بزرگ بفرست و ديگر از گفته آنها هنگامى كه در آتش با يك ديگر بمخاصمه پردازند ميفرمايد ميگويند مردمان ضعيف كه پيروى مستكبرين كردند بدرستى كه ما ضعفا پيروى از شما كرديم آيا اكنون مىتوانيد ما را از عذاب خدا نگهدارى كنيد مستكبرين جواب دهند اگر خدا ما را هدايت ميكرد ما هم شما را هدايت مينموديم سپس فرمود آيا ميدانيد استكبار چيست و معنى آن كدام است استكبار يعنى ترك نمودن و پيروى نكردن از كسى كه خدا امر به پيروى او نموده و سر پيچى كردن از فرمان كسى كه خدا امر بمتابعت او كرده و قرآن كريم در بسيارى از موارد گوياى اين مطلب است اگر تدبيركننده در قرآن تدبير كند و دقت نمايد قرآن او را آگاه نموده و نصيحت فرمايدبدانيد اى مؤمنين كه خداوند متعال ميفرمايد بدرستى كه خدا دوست ميدارد كسانى را كه در راه او مقاتله ميكنند و بجنگ مىپردازند در راه او مانند بناى محكم و ديوار مستحكم در يك صف مىايستند آيا ميدانيد راه خدا چيست و براه خدا چه كسى است آيا ميدانيد راه خدا كدام است و بآن راه كه مىرود منم راه خدا آن راهى كه هر كس از آن نرود در آتش دوزخ بسر رود و منم آن راهيكه خداوند مقرر فرموده براى پيروى نمودن از آن بعد از پيغمبر منم قسمتكننده بهشت و دوزخ منم حجت خدا بر نيكان و بدان
پس از خواب غفلت بيدار شويد و پيش از رسيدن مرگ بكردار نيك سبقت جوئيد و پيشى گيريد بآمرزش پروردگار خود قبل از آنكه ديوارى بين شما زده شود كه باطنش رحمت خدا و ظاهرش عذاب خدا باشدپس هر چه فرياد زنيد كسى گوش بفرياد شما ندهد و هر چه ضجه و ناله كنيد بر ناله و ضجه شما كسى جمع نشود و توجه نكند و بخود آئيد قبل از آنكه التماس كنيد و دادرسى نباشد قبل از آنكه وقت را از دست بدهيد بسوى طاعت خدا بشتابيد پس گويا نابودكننده لذتها كه مرگ است بسوى شما آمده و پناهگاهى براى نجات نيست و چارهاى براى خلاصى از مرگ نباشد خدا شما را رحمت كند پس از تمامى اين مجلس بسوى عيالات خود بر گرديد و در امور آنها توسعه دهيد و ببرادران خود نيكى كنيد و بآنچه خدا بشما بخشيده شكر بجاى آريد اجتماع كنيد خدا جمع شما را جمع كند و با يك ديگر نيكى كنيد خداوند مهربانى شما را پيوند كند و نعمتهاى خدا را بخشش كنيد چنان كه خداوند ثواب را در اين عيد بشما بخشيد بيشتر از آنچه در اعياد گذشته و بعد از آن بخشيده و نيكى در اين عيد موجب زيادتى مال و زيادتى عمر مىشودو مهربانى كردن در اين روز باعث رحمت خدا و مهربانى او ميگردد
پس در اين عيد شادى كنيد و شاد نمائيد برادران خود را به لباس نيكو و بوى خوش و طعام دادن و براى برادران خود و عيالات خود فراهم كنيد از هر چه در دسترس شما است و آنچه قدرت و استطاعت داريد از خوردنى و آشاميدنى و پوشيدنى و اظهار خوشروئى كنيد و هنگام ملاقات و ديدار يك ديگر شاد باشيد و سپاسگزار خداوند باشيد در آنچه بشما عطا فرموده و زياد نمائيد خير را بر كسانى كه بشما اميدوارند و با ضعفاى خود بقدر توانائى و استطاعت خود در خوردنيها و غيره مساوات و برابرى كنيد و به حسب امكان خود انفاق كنيد كه يك درهم انفاق در اين روز برابر صد هزار درهم است و زيادتر از آن از جانب خداى عز و جل آنقدرى كه بحساب در نيايد و روزه در اين روز از چيزهائيست كه بسوى آن خوانده شدهايد و خداوند مزد بزرگ براى روزه دار در اين روز مقرر فرمود تا آن اندازه كه اگر بندهاى از بندگان بر فرض از اول دنيا تا آخر دنيا روزها روزه بدارد و شبها بپا ايستد از روى اخلاص ثوابش برابرى با روزه اين روز نكند.
و كسى كه حاجت برادر مؤمن برآورد يا با كمال ميل نيكى ببرادر مؤمن كند يا بقرض او بدهد براى او ثواب و مزد روزه اين روز و قيام شب اين روز باشد و كسى كه مؤمنى را افطار دهد از روزه اين روز مانند كسى است كه فئامى را افطار داده فئامى و فئامى و با دست خود شمرد تا ده فئام يك نفر از جاى برخاست و گفت فئام چيست يا امير المؤمنين حضرت فرمود صد هزار پيغمبر و صد هزار صديق و شهيد پس چگونه خواهد بود كسى كه كفالت كند عدهاى از مؤمنين و مؤمنات را من ضمانت او كنم نزد خدا تا از كفر و فقر و نيازمندى در امان باشد اگر بميرد در روز اين عيد يا شب آن يا بعد از اين عيد تا عيد ديگر و گناه كبيرهاى مرتكب نشده باشد اجر و مزدش بر خدا است و كسى كه در اين روز براى برادر مؤمن خود قرض نمايد و ايشان را يارى دهد من ضامنم بر خداى عز و جل كه اگر زنده ماند اداى دين كند
و اگر قبل از اداى دين بميرد خداى قرضش را ادا نمايد و چون ملاقات و ديدار كرديد با يك ديگر سلام كنيد و مصافحه نمائيد و تبريك گوئيد نعمت خدا را بيكديگر و بايستى حاضرين بغائبين برسانند و كسانى كه در اينجا هستند بكسانى كه دور هستند فضائل اين روز را خبر دهند و بايستى ثروتمند از فقير و نيازمند و توانا از ناتوان خبرگيرى و ديدن نمايد رسول خدا مرا باين گونه اوامراز جانب خدا امر فرموده چون سخن حضرت بدينجا رسيد شروع فرمود بخطبه جمعه و نماز جمعه را نماز عيد قرار داد پس از فراغ باتفاق فرزندان و شيعيان خود بمنزل فرزندش امام حسن عليه السّلام آمد و آن جناب غذائى براى ايشان فراهم نموده بود و مردم هم برگشتند بمنازل خود و اغنيا و فقراء هر كدام باندازه خود بمراسم عيد قيام كردند.