من كنت مولاه فعلي مولاه، ضم رجلان من قريش رؤوسهما و قالا: و الله لا نسلم له ما قال أبدا.
فأخبر النبي (صلى الله عليه و آله) فسألهما عما قالا، فكذبا و حلفا بالله ما قالا شيئا، فنزل جبرئيل على رسول الله (صلى الله عليه و آله) يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا الآية». قال أبو عبد الله (عليه السلام): «لقد توليا و ما تابا».
هنگامى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» دو نفر از قريش (ابوبكر و عمر) سرهاى خود را به هم نزديك كردند و گفتند: به خدا قسم، هرگز در برابر آنچه مىگويد تسليم نخواهيم شد.
اين سخن به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله خبر داده شد. حضرت از آنان در اين باره پرسيد، ولى آنان تكذيب كردند و به خدا قسم ياد كردند كه چيزى نگفتهاند. در اينجا جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اين آيه را آورد: «به خدا قسم ياد مىكنند كه نگفتهاند در حالى كه مسلّماً سخن كفر را بر زبان آوردهاند و بعد از اسلامشان كافر شدهاند ...».
البرهان في تفسير القرآن، ج2، ص: 819
2- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَالَ لَمَّا أَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه واله أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ كَانَ بِحِذَائِهِ سَبْعَةُ نَفَرٍ مِنَ الْمُنَافِقِينَ- وَ هُمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ الْمُغِيرَةُ بْنُ شُعْبَةَ قَالَ الثَّانِي أَ مَا تَرَوْنَ عَيْنَهُ كَأَنَّمَا عَيْنَا مَجْنُونٍ- يَعْنِي النَّبِيَّ السَّاعَةَ يَقُومُ وَ يَقُولُ قَالَ لِي رَبِّي- فَلَمَّا قَامَ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ- قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ اللَّهُمَّ فَاشْهَدْ- ثُمَّ قَالَ أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ- وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ- فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ وَ أَعْلَمَ رَسُولَ اللَّهِ بِمَقَالَةِ الْقَوْمِ فَدَعَاهُمْ وَ سَأَلَهُمْ فَأَنْكَرُوا وَ حَلَفُوا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُواإلخ- ثم ذكر البخلاء و سماهم منافقين و كاذبين- فقال وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ إلى قوله أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ- وَ بِما كانُوا يَكْذِبُون.
آنگاه كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در روز غدير خم اميرالمؤمنين عليه السلام را منصوب مىفرمود در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند: ابوبكر، عمر، عبد الرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبة.
عمر گفت: دو چشم او را نمىبينيد كه گويا چشمان ديوانه است- و منظورش پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بود- اكنون بر مىخيزد و مىگويد: پروردگارم چنين گفته است!!
وقتى پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بپاخاست فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: خدايا، شاهد باش. سپس فرمود:
«آگاه باشيد، هركس كه من مولى و صاحب اختيار او بودهام على مولى و صاحب اختيار اوست»؛ و پس از منبر بر على عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كردند.
خداوند جبرئيل را نازل كرد و گفتار عمر با آنان را به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله خبر داد.
حضرت آنان را فرا خواند و در اين باره از آنان سؤال كرد. آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد كردند!! خداوند اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا ...»: «به خدا قسم ياد مىكنند كه چنين سخنى نگفتهاند ...».