بِهِ لَا نُنَازَعُ حَقَّهُ وَ سُلْطَانَهُ فَبَيْنَمَا نَحْنُ عَلَى ذَلِكَ إِذْ نَفَرَ الْمُنَافِقُونَ فَانْتَزَعُوا سُلْطَانَ نَبِيِّنَا مِنَّا وَ وَلَّوْهُ غَيْرَنَا فَبَكَتْ لِذَلِكَ وَ اللَّهِ الْعُيُونُ وَ الْقُلُوبُ مِنَّا جَمِيعاً وَ خَشُنَتْ وَ اللَّهِ الصُّدُورُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْ يَعُودُوا إِلَى الْكُفْرِ وَ يُعَوَّرَ الدِّينُ لَكُنَّا قَدْ غَيَّرْنَا ذَلِكَ مَا اسْتَطَعْنَا وَ قَدْ وَلِيَ ذَلِكَ وُلَاةٌ وَ مَضَوْا لِسَبِيلِهِمْ وَ رَدَّ اللَّهُ الْأَمْرَ إِلَيَّ وَ قَدْ بَايَعَنِي هَذَانِ الرَّجُلَانِ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ فِيمَنْ بَايَعَنِي وَ قَدْ نَهَضَا إِلَى الْبَصْرَةِ لِيُفَرِّقَا جَمَاعَتَكُمْ وَ يُلْقِيَا بَأْسَكُمْ بَيْنَكُمْ اللَّهُمَّ فَخُذْهُمَا بِغِشِّهِمَا لِهَذِهِ الْأُمَّةِ وَ سُوءِ نَظَرِهِمَا لِلْعَامَّةِ.
چون گزارش حركت طلحه و زبير و عايشه از مكه بسوى بصره بامير المؤمنين عليه السلام رسيد صدا زد تا همه جمع شوند، چون همه گرد آمدند حمد و ثناى الهى بجاى آورد، سپس فرمود: اما بعد،پس از آنكه خدا تبارك و تعالى پيامبرش صلي الله عليه و آله را بسوى خود برد، گفتيم كه ما اهل بيت و خاندان و وارثان و دوستان و شايستهترين مردم نسبت بآن حضرت هستيم، و هرگز در زمينه حق و سلطه او مورد منازعه و مخالفت قرار نگيريم، در همين فكر بوديم كه منافقين برجستند و سلطه و قدرت پيامبرمان صلي الله عليه و آله را از ما ربودند و بدست غير ما سپردند، بطورى كه بخدا سوگند ديده و دلهاى ما همگى بر اين حادثه گريست و سينهها بخشم آمد.
بخدا سوگند اگر بيم آن نبود كه مسلمين پراكنده شوند، و بكفر باز گردند، و دين كژ و ناهموار گردد همانا تا آنجا كه توان داشتيم شرائط كنونى را دگرگون مىساختيم.همانا واليانى اين حكومت را بدست گرفتند و همگى در گذشتند، و خداوند آن را بمن باز گرداند. و همانا اين دو مرد: طلحه و زبير در شمار بيعتكنندگان با من بيعت كردند، و حال به بصره رفته تا اجتماع شما را پراكنده ساخته، و جنگ و درگيرى شما را ميان خودتان بيندازند. خداوندا اين هر دو را بخاطر نيرنگى كه باين امّت زدند و سوء نظرى كه به عموم مسلمين دارند بگير و كيفرشان ده.