گفتش كه ز شرّ ناس هرگز نبود بيمت
پيغامبرِ رحمت ، از لطف نظر افكند
فرمودبه اصحابش يك لحظه عنان گيريد
حجاج چو پروانه گشتند به گردش جمع
بگرفت علي را دست ، بر عرشه ي منبر شد
آنكس كه كلامِ او با وحي ، يكي باشد
فرمود : علي مولاست بر هر كه منم مولا
بر حيدر و يارانش فرمود دعا احمد
بيعت همه ي حضّار ، با شيرِ خدا كردند
من دل به علي دادم ، با كس نَبود كارم
او با حق و حق با او پيوسته در عالم بود
آن دستِ خدا ، پا را دوشِ نبي بگذاشت
هم فاتح خيبر بود ، هم ساقي كوثر بود
در كعبه ولادت يافت، سلطان نجف گرديد
انوارِ خداوندي هر گوشه هويدا بود
بد قافله سالاري ، كاو سيد بطحا بود
از حق ، سخني او را با خواجه ي اسرا بود
اسرارِ امامت را هنگامه ي افشا بود
آن راكه خدا ياراست، ازخصم چه پروا بود
بر آن همه جمعيت كه باديه پيما بود
شاهي كه بر او خلقت ، دلداده و شيدا بود
او نيز چنان شمعي در مجمعِ آنها بود
آماده ي ايرادِ يك خطبه ي غرّا بود
آنكس كه به هرمؤمن از نفسِ وي اولابود
اين كار به فرمانِ خلاق توانا بود
نفرين به عدويش كرد اين حكمِ تبرّي بود
آن لحظه ي تاريخي،الحق كه چه زيبا بود
او هم نَفَسِ (( يس )) او وارث (( طه )) بود
هم عالي و اعلا بود ، هم والي و والا بود
والله ! مقامِ او برتر ز مسيحا بود
هم نَفْسِ رسول الله ، هم شوهر زهرا بود
قدر حرمش برتر از مسجد الاقصي بود