«اليوم» چه كردي كه خرابت شده احمد
«اكملت لكم» گفته و راحت شده احمد
اين سلسله عشق به موي تو رسيده
سيب دل عشاق به جوي تو رسيده
اين عقل به سر منزل روي تو رسيده
هي گشته و آخر به سبوي تو رسيده
خاتم به تو باليده كه پايان پيامي
هم نقطهي آغازي و هم ختم كلامي
من عاشق آن لحظه كه انگشتريت را ...
مجنونِ تو وقتي رجز خيبريت را ...
ديوانهي آن دم كه دمِ حيدريت را ...
وحي آمده تا گوشهاي از دلبريت را ...
دل بردهاي از دختر يك دانهي هستي
تا خانهي كوثر شده ميخانهي هستي
امشب صد و ده مرتبه ديوانه ترم من
شمعي؛ صد و ده مرتبه پروانه ترم من
ساقي! صد و ده مرتبه پيمانه ترم من
مست توام و از همه فرزانه ترم من
در دست نبي دست تو يا دست خدا بود
حق داشت محمد كه چنين مست خدا بود
درويش، علي گو شده، دف ميزند امشب
در شادي شاهيِّ تو كف ميزند امشب
هر نادعلي گو به هدف ميزند امشب
زهرا به دلش مُهر نجف ميزند امشب
بر گِردِ غدير آمده تا كعبه بگردد
دور تو حرا آمده با كعبه بگردد