أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ أَخْبَرَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُصْعَبٍ الْبَجَلِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُو عُمَارَةَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَهْدِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي مَعْشَرٍ الْمَدَنِيُّ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْمَقْبُرِيِّ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه عليه و آله بِعَضُدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ ثُمَّ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَقَامَ إِلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ:دَعَوْتَنَا أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ فَصَدَّقْنَا [كَ] وَ أَمَرْتَنَا بِالصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فَصَلَّيْنَا وَ صُمْنَا، وَ بِالزَّكَاةِ فَأَدَّيْنَا فَلَمْ تُقْنِعْكَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلَ هَذَا!! فَهَذَا عَنِ اللَّهِ أَمْ عَنْكَ! قَالَ: عَنِ اللَّهِ لَا عَنِّي. قَالَ: اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهَذَا عَنِ اللَّهِ لَا عَنْكَ!! قَالَ: نَعَمْ ثَلَاثاً فَقَامَ الْأَعْرَابِيُّ مُسْرِعاً إِلَى بَعِيرِهِ- وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ الْآيَةَ، فَمَا اسْتَتَمَّ الْكَلِمَاتِ- حَتَّى نَزَلَتْ نَارٌ مِنَ السَّمَاءِ فَأَحْرَقَتْهُ- وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي عَقِبِ ذَلِكَ سَأَلَ سائِلٌ إِلَى [قَوْلِهِ] دافِعٌ.
الف) از امام علی علیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمود:
« … فانشدکم اللَّه، اتعلمون … حیث نزلت: «إِنَّماوَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَواهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَواهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»،(1) … فأمر اللَّه عزّوجلّ ان یُعلمهم ولاه امرهم و ان یفسّر لهم من الولایه ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم، پنصبی للناس بغدیر خم، ثم خطب، و قال: ایّها الناس! انّ اللَّه ارسلنی برساله ضاق بها صدری و ظننت انّ الناس مکذّبنی، فاوعدنی لَأُبلّغها او لیعذّبنی. ثم امر فنودی بالصلاه جامعه، ثم خطب فقال: ایها الناس! أتعلمون انّ اللَّه عزّوجلّ مولای و انا مولی المؤمنین، و انا اولی بهم من انفسهم؟
الف) معاویه نامه ای به حضرت علی علیه السلام نوشت که برای من فضایل بسیاری است؛ پدرم در جاهلیت مردی بزرگ بود و من برای اولین بار در اسلام پادشاه شدم …
امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب نامه او فرمود: «أباالفضائل یفخر علیّ ابن اکله الأکباد؟ ثم قال: اکتب یا غلام:
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمودند:
« … فانشدکم اللَّه، اتعلمون … حیث نزلت: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَواةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَواةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»،(1) … فأمر اللَّه عزّوجلّ ان یُعلمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم، بنصبی للناس بغدیر خم، ثم خطب، و قال: ایّها الناس! انّ اللَّه ارسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت انّ الناس مکذّبنی، فاوعدنی لَأُبلّغها او لیعذّبنی. ثم امر فنودی بالصلاة جامعة، ثم خطب فقال: ایها الناس! أتعلمون انّ اللَّه عزّوجلّ مولای و انا مولی المؤمنین، و انا اولی بهم من انفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّه. قال: قم یا علیّ، فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه … »؛(2)
یزید بن شراحیل انصاری، کاتب امیرالمومنین علیعلیه السلام میگوید:
«سمعت علیاً یقول: حدّثنی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله و أنا مسنده إلی صدری فقال: یا علیّ! أما تسمع قول اللَّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» هم أنت و شیعتک، و موعدی و موعدکم الحوض، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجّلین»؛
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که در ذیل احتجاجی در مورد استدلال به آیه «اولی الأمر» و آیه «ولایت» فرمود:
«فقام سلمان فقال: یارسول اللَّه! ولاءٌ کماذا؟ فقال: ولاءٌ کولای، من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه. فانزل اللَّه - تعالی ذکره -: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلمَ دِیناً».(4) فکبر رسول اللَّهصلی الله علیه وآله و قال: اللَّه اکبر، تمام نبوّتی و تمام دین اللَّه؟ ولایة علیّ بعدی … »؛(5)
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود:
«لمّا نزلت هذه الآیة علی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» دعانی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله فقال لی: یا علیّ، إنّ اللَّه أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، فضقت بذلک ذرعاً و عرفت أنّی متی أبادئهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره، فصمتُّ علیه حتی جاءنی جبریل فقال: یا محمد! إنّک إلا تفعل ما تؤمر به یعذّبک ربّک. فاصنع لنا صاعاً من طعام و اجعل علیه رجل شاة و املأ لنا عسّاً من لبن، ثم اجمع لی بنی عبدالمطلب حتی أکلمهم وأبلّغهم ما أمرت به، ففعلت ما أمرنی به ثم دعوتهم له و هم یومئذ أربعون رجلاً - یزیدون رجلا أو ینقصونه - فیهم أعمامه: أبوطالب و حمزة و العباس و أبولهب فلمّا اجتمعوا إلیه دعانی بالطعام الذی صنعت لهم فجئت به، فلمّا وضعته تناول رسول اللَّهصلی الله علیه وآله جذرة من اللحم فشقّها بأسنانه ثم ألقاها فی نواحی الصفحة ثم قال: خذوا بسم اللَّه.
الف) معاویه نامهای به حضرت علیعلیه السلام نوشت که برای من فضایل بسیاری است؛ پدرم در جاهلیت مردی بزرگ بود و من برای اولین بار در اسلام پادشاه شدم …
امیرالمؤمنینعلیه السلام در جواب نامه او فرمود: «أباالفضائل یفخر علیّ ابن اکلة الأکباد؟ ثم قال: اکتب یا غلام:
محمد النبیّ أخی و صنوی
و حمزة سیّد الشهداء عمّی
الف) از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که پیامبر صلی الله علیه وآله درباره او فرمود:
«إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»؛(1)
«همانا این شخص، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست پس به دستورات او گوش فرا داده و او را اطاعت کنید.»
ب) و نیز فرمود: «انا أخو رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و وصیه»؛(2)
«من برادر رسول خدا و وصیّ اویم … »
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
«سألت فیک خمساً فمنعنی واحدة و اعطانی فیک أربعة؛ سألته ان تجمع علیک أمّتی فأبی علیّ، و اعطانی انّی أول من تنشقّ عنه الأرض و انت معی، و لواء الحمد تحمله، تسبق الأولین والآخرین. و اعطانی انّک أخی فی الدنیا و الآخرة، و اعطانی انّ بیتک مقابل بیتی فی الجنة، و انت ولیّ المؤمنین بعدی»؛
عبد خیر از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل کرده که فرمود:
«اهدی إلی النبیّصلی الله علیه وآله قنوموز، فجعل یقشر الموز و یجعلها فی فمی، فقال له قائل: یا رسول اللَّه! إنّک تحبّ علیّاً؟ قال: أو ما علمت إنّ علیّاً منّی و انا منه»؛
«برای پیامبرصلی الله علیه وآله دستهای از موز هدیه آوردند. حضرت شروع به پوست کندن موز کرده و در دهان من میگذارد. شخصی به ایشان عرض کرد: ای رسول خدا! شما علی را دوست دارید؟ حضرت فرمود: آیا نمیدانی که علی از من و من از اویم؟».
الف) از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که در احتجاج خود بر اهل شورا فرمود:
«أنشدکم باللَّه؛ أفیکم أحد أخو رسول اللَّهصلی الله علیه وآله غیری إذ آخی بین المؤمنین، فآخی بینی و بین نفسه، و جعلنی منه بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّی لست نبیّ؟! قالوا: لا»؛(22)
الف) احمد بن حنبل به سندش از امام علیعلیه السلام نقل کرده که در مورد آیه:
«إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فرمود: «رسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنذر و الهاد رجل من بنی هاشم»؛(26)
«رسول خداصلی الله علیه وآله بیم دهنده و هدایتگر مردی از بنی هاشم است.»
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمود:
« … فأنشدکم اللَّه، أتعلمون حیث نزلت «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ»؟ … فأمر اللَّه عزّوجلّ نبیّهصلی الله علیه وآله أن یُعلمهم ولاة أمرهم … بنصبی للناس بغدیر خم ثم خطب و قال: أیها الناس! إنَّ اللَّه أرسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت أنّ الناس مکذّبنی، فأوعدنی لأبلّغها أو لیعذّبنی، ثم أمر، فنودی بالصلاة جامعة، ثم خطب، فقال: أیّها الناس! أتعلمون أنّ اللَّه عزّوجلّ مولای و أنا مولی المؤمنین، و أنا أولی بهم من أنفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّه. قال: قم یا علیّ، فقمت. فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه»؛
الف) از حضرت علیعلیه السلام نقل شده که در احتجاج خود با قوم فرمود:
«افتقرّون انّ رسول اللَّهصلی الله علیه وآله حین دعا أهل نجران الی المباهلة، أنّه لم یأت إلاّ بی و بصاحبتی و ابنیّ؟. قالوا: اللّهم نعم»؛(29)
«آیا اقرار میکنید که رسول خداصلی الله علیه وآله هنگامی که اهل نجران را به مباهله دعوت کرد کسی به جزمن و همسر و دو فرزندانم را نیاورد؟ گفتند: بار خدایا، آری.»
واقعه غدیر خُمّ از ابتدای وقوع یعنی روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری تا عصر حاضر پیوسته و بدون انقطاع از اصول مسلّمه و حوادث غیرقابل تردید بوده، به طوری که نزدیکان به این داستان ایمان و اذعان داشته و دشمنان و مخالفین بدون این که تردید یا انکاری در خاطرخود راه دهند، آن را روایت نموده اند و تا بدان پایه از تحقّق رسیده که ارباب جدل و معارضه نیز هروقت که از طرف مدّعیان آن ها دامنه مناظره بدان کشیده شده و قضیّه به روایت آن منتهی گشته ، ناچار بدان تن داده و نتوانسته اند با هیچ نیرنگ و جدلی آن را نادیده و یا ناشنیده انگارند .