۱ . حسن بن علی(علیهما السلام) در رفتن به جنگ قاتلان عثمان و انتقام خون او، با پدرش علی (علیه السلام) مخالف بود.
۲. حسین بن علی مخالف صلح برادرش حسن با معاویه بود.
۳. علی (علیه السلام) می گوید: از گفتن حق به من و ارائه مشورت عادلانه خودداری نکنید.
پاسخ:
سلام علیکم
- امّا درباره نادرستى مطلب نخست: کافى است به تاریخ طبرى و غیره مراجعه شود. على علیه السلام وقتى آگاه شد که ابوموسى اشعرى در اعزام نیرو از کوفه به بصره کوتاهى مىکند و مردم را به قعود به جاى قیام فرا مىخواند، فرزندش حضرت امام حسن علیه السلام را همراه عماربن یاسر به کوفه فرستاد وحضرت امام حسن علیه السلام در اجتماع مردم خطابه پرشورى ایراد کرد و مردم را به کمک امام زمان خود، دعوت نمود «۱» و مشروح این قسمت در همه تواریخ هست. واقعاً جاى تأسف است که فردى، به این آشکارى، دروغى را به امام حسن علیه السلام نسبت دهد.
امام حسن بن على علیهما السلام همراه پدر، در صفّین مشغول نبرد و جنگ بود وقتى امام از مشارکت وى آگاه شد، فرمود: این جوان را از جنگ دور نگهدارید، مبادا نسل پیامبر خدا با کشته شدن وى قطع شود. «۲»- درباره مطلب دوم، جز اینکه بگویم کذب و دروغ است، چیزى نمىتوان گفت. چون امام حسین علیه السلام در دوران امامت برادرش، اطاعت کامل داشت و پیرو امام زمان خود بود. تا زمانى که حسنبن على علیهما السلام زنده بود، کوچکترین اعتراضى به صلح نکرد؛ زیرا وظیفهاى جز پیروى از راه و روش امام خود نداشت. حتى پس از شهادت حضرت امام حسنبن علىعلیهماالسلام در سال ۵۰ قمرى تا مرگ معاویه در سال ۶۰ هجرى، حرکتى بر خلاف صلح انجام نداد.
درست زمانى که معاویه پیمان شکنى کرد و بر خلاف تعهدش، فرزند خود یزید را خلیفه مسلمانان معرفى کرد، امام مخالفت خود را با معاویه آغاز و از بیعت با یزید، به عنوان جانشین معاویه خوددارى نمود و نامه تندى به معاویه نوشت که در تاریخ منعکس است و در آن جرایم دهگانه معاویه را، که دلها را تکان مىدهد، منعکس ساخت. «۳»
- درباره سخن امیرمؤمنان علیه السلام که مىگوید: «از گفتن حق و ارائه مشورت دریغ نورزید»، یادآور مىشویم که مشورت خواهى هرگز گواه بر عدم عصمت نیست. به این دلیل که خداوند پیامبر را مأمور مىکند که با مردم مشورت کند و مىفرماید: ... وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ .... از این گذشته، این گونه مشورتها، نوعى احترام گذاشتن و شخصیت دادن به کسانى است که پیامبر را در اهدافش یارى مىکردند و به تعبیر دیگر، درسى براى ماست که در کارهاى خود مشورت کنیم. نه اینکه پیامبر و على، نیازى به مشورت داشتند.
منابع
(۱) تاریخ طبرى، ج ۳، صص ۴۹۹ و ۵۰۰، ونیز الفتوح، ص ۴۲۱، ترجمه مستوفى.
(۲) نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.
(۳) نامه حضرت در «الامامه والسیاسه» ابن قتیبه، و بحارالأنوار آمده است
واحد پاسخگویی به سوالات