الف) از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده که در احتجاج خود بر اهل شورا فرمود:
«أنشدکم باللَّه؛ أفیکم أحد أخو رسول اللَّهصلی الله علیه وآله غیری إذ آخی بین المؤمنین، فآخی بینی و بین نفسه، و جعلنی منه بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّی لست نبیّ؟! قالوا: لا»؛(22)
الف) احمد بن حنبل به سندش از امام علیعلیه السلام نقل کرده که در مورد آیه:
«إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فرمود: «رسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنذر و الهاد رجل من بنی هاشم»؛(26)
«رسول خداصلی الله علیه وآله بیم دهنده و هدایتگر مردی از بنی هاشم است.»
از امیرالمومنین علیعلیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمود:
« … فأنشدکم اللَّه، أتعلمون حیث نزلت «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ»؟ … فأمر اللَّه عزّوجلّ نبیّهصلی الله علیه وآله أن یُعلمهم ولاة أمرهم … بنصبی للناس بغدیر خم ثم خطب و قال: أیها الناس! إنَّ اللَّه أرسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت أنّ الناس مکذّبنی، فأوعدنی لأبلّغها أو لیعذّبنی، ثم أمر، فنودی بالصلاة جامعة، ثم خطب، فقال: أیّها الناس! أتعلمون أنّ اللَّه عزّوجلّ مولای و أنا مولی المؤمنین، و أنا أولی بهم من أنفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّه. قال: قم یا علیّ، فقمت. فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه»؛
الف) از حضرت علیعلیه السلام نقل شده که در احتجاج خود با قوم فرمود:
«افتقرّون انّ رسول اللَّهصلی الله علیه وآله حین دعا أهل نجران الی المباهلة، أنّه لم یأت إلاّ بی و بصاحبتی و ابنیّ؟. قالوا: اللّهم نعم»؛(29)
«آیا اقرار میکنید که رسول خداصلی الله علیه وآله هنگامی که اهل نجران را به مباهله دعوت کرد کسی به جزمن و همسر و دو فرزندانم را نیاورد؟ گفتند: بار خدایا، آری.»
1 - مناشده علی علیه السلام در روز شوری
به سال 23 و یا آغاز سال 24 از هچرت به نقل از اخطب خطباء خوارزم حنفی در صفحه 217 «مناقب» .
2 - مناشده علی علیه السلام در ایّام عثمان بن عفّان
طبق نقل شیخ الاسلام ، ابواسحق ، ابراهیم بن سعدالدین ابن الحمویّه به اِسنادش در «فَرایِدُ السِّمْطَیْن» سمط اوّل در باب 58 از تابعی بزرگ ، سلیم بن قیس هلالی .
واقعه غدیر خُمّ از ابتدای وقوع یعنی روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری تا عصر حاضر پیوسته و بدون انقطاع از اصول مسلّمه و حوادث غیرقابل تردید بوده، به طوری که نزدیکان به این داستان ایمان و اذعان داشته و دشمنان و مخالفین بدون این که تردید یا انکاری در خاطرخود راه دهند، آن را روایت نموده اند و تا بدان پایه از تحقّق رسیده که ارباب جدل و معارضه نیز هروقت که از طرف مدّعیان آن ها دامنه مناظره بدان کشیده شده و قضیّه به روایت آن منتهی گشته ، ناچار بدان تن داده و نتوانسته اند با هیچ نیرنگ و جدلی آن را نادیده و یا ناشنیده انگارند .