به اين دو مخلوق بزرگ خداوند متعال سوگند خورده است:
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها - وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» (۲)
سوگند به خورشيد و تابندگى اش، سوگند به مَه چون در پى [خورشيد] رَوَد.
از ميان اسرار شگفت آور مهر و ماه، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دو مورد از آنها را در خطابه خود بيان فرموده و آن مسأله "تسخير و رام كردن" آنهاست. در آيات زيادي قرآن كريم اين بحث را مطرح نموده است و از آيات بارز وجود خود قلمداد كرده است:
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون» (۳)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخّر شده اند. مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقّل مى كنند نشانه هاست.
مسلم است كه عالم دائما در حال تغيّر و دگرگوني است، همه چيز در حال زوال و نابودي است، كوچكترين ها چون اتم و بزرگترين ها مثل خورشيد و ماه. ميليون ها سال است كه اين دو پديده در فضا معلّق باقي مانده اند و اجزاي آنها تا به كنون پيوسته و متّصل نگاه داشته شده اند. اما با اين حال هيچ ثبات و ضمانتي - با نگاه به طبيعت آنها - وجود دارد، هر لحظه ممكن است به طور كلي نابود شوند. از اين جهت است كه خداوند مي فرمايد:
« ... وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ...» (۴)
و خورشيد و ماه را رام گردانيد.
اگر خداوند متعال نمي بود كه خورشيد و ماه را رام گرداند، اين ها چه بسا تا به حال به زوال و نابودي كشيده شده بودند، چنان كه پيش از در آيه گذشت:
«إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُورا» (۵)
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مى دارد تا نيفتند، و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمى دارد؛ اوست بردبار آمرزنده.
شايان ذكر است كه منظور از تسخير خورشيد و ماه و ساير موجوداتى كه قرآن، آنها را مسخّر انسان شمرده، اين است كه آنها در مسير منافع انسان و خدمت به او، حركت مى كنند. نور خورشيد و ماه نقش مهمّى در زندگى انسان ها و تمامى موجودات زنده دارد، براي آشنايي با بخشي از آنها بار ديگر به روايت امام صادق (عليه السلام) رجوع مي كنيم:
« (اي مفضّل!) اينك در حركت خورشيد در برجهاى دوازده گانه براى گردش سال و تدابير نهفته در آن بينديش. اين گشتن خورشيد باعث پديدار شدن فصول «زمستان، تابستان، بهار و پاييز» مى گردد. با اين گردش خورشيد، غلات و ميوه ها مى رسند [و مصرف مى شوند] و به پايان خود مى رسند و بايد از نو، رشد و نمو كنند. نمى نگرى كه يك سال به قدر حركت و سير خورشيد از «حمل» تا «حمل» است؟ و از هنگام آفرينش جهان هستى تاكنون همين سال و ماه و ... وسيله سنجش زمان است و مردم با آن، عمر و گذشت زمان، وقت پرداخت و دريافت ديون و ديگر اجازات و معاملات و امور ديگر را تنظيم و حساب مى كنند و با حركت دورانى خورشيد سال كامل مى شود و محاسبه زمان درست مى گردد.
بنگر كه چه تدبيرى در طلوع و شروق آن بر جهان نهفته است؟ اگر مشرق و مطلع خورشيد در يك جا بود، شعاع و منفعت آن به ديگر جهات نمى رسيد؛ زيرا كوهها و ديوارهها باعث پوشش نور آن مى شدند. پس تقدير چنان گشت كه در آغاز روز از مشرق طلوع كند و بر هرچه از جانب مغرب با آن روبرو شود بتابد. آنگاه (نور آن) در گردش باشد و همه جهات را بپوشاند و مغرب شود. و بر آنچه كه در آغاز روز نتابيده بتابد تا هيچ بخشى از زمين از نصيب و فايده نور خورشيد محروم نماند و نيازش برآورده گردد. راستى اگر خورشيد، سال يا بخشى از سال را از فرمان سربپيچد و نتابد حال مردم چگونه مى شود؟ و اصلا چگونه قادر به بقا خواهند بود؟ نمى بينى كه چه سان براى مردم چنين تدابير بزرگى ديده شده كه چاره اى از آنها ندارند و بى آنكه زوال و خستگى پذيرند و در كار خود راه نافرمانى پيش گيرند، به خاطر فايدت بخشيدن به جهان و پايدارى آن در كارند و در مسير خود در حركتند.
به ماه بنگر. ماه دليلى واضح و روشن است كه مردم از آن براى شناخت ماهها [ى قمرى] بهره مى جويند و حساب سال بر آن تنظيم نيافته؛ زيرا گردش آن براى پديد آمدن چهار فصل و رشد و رسيدن ميوه ها كافى نيست. از اين رو ماهها و سالهاى قمرى با ماهها و سالهاى خورشيدى ناهمگون و متفاوت گشت و تقدير چنان شد كه هر ماه قمرى بگردد و گاه به زمستان و گاه در تابستان افتد.
در تابش مهتاب در تاريكى شب و نياز به آن انديشه كن. اگر چه به خاطر آرامش جانداران و كاهش حرارت هوا براى رويندگان به تاريكى نياز افتاد، امّا مصلحت نبود كه شبانگاه تاريكى مطلق حاكم باشد و هيچ كارى در آن انجام نپذيرد؛ زيرا گاه مردم نيازمند مى گردند كه شبانه كار كنند؛ زيرا در روز وقت كم مى آيد و چه بسا به برخى از كارهايشان نرسند. نيز گاه در روز گرماى هوا از حدّ افزون مى گردد. در شب مى شود به كارهاى چندى؛ چون: شخم كردن زمين، ماليدن خشت، چوب بريدن و جز آنها رسيد. پس نور ماه براى مردم كمكى است كه اگر نياز افتاد در كارهاى خود از آن بهره گيرند. نيز مسافران و شبروان از آن بهره و انس مى گيرند.
ماه در برخى از شبها طالع مى شود و در شمارى از ليالى طلوع نمى كند. با اين همه، نور آن به نور خورشيد نمى رسد تا مردم در آن جنب و جوش روزانه نيفتند و از آرامش و قرار محروم نگردند و عمل شبانهروزى هلاكشان نسازد. اينكه خداى جلّ علا چنان تدبير كرده كه ماه گاه پيداست و گاه ناپيدا، گاه بسيار و گاه اندك است و گاه در كسوف، تا اين همه دليلى بر قدرت آفرينشگر والا مرتبه باشد كه به خاطر سود جهان و جهانيان اين حالات را پديدار نموده است. شايد اهل عبرت درس عبرت گيرند. (۶)
پي نوشت ها:
۱. فصلت: ۳۷
۲. شمس: ۲ - ۱
۳. نحل: ۱۲
۴. الرعد: ۲
۵. فاطر: ۴۱
۶. شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص: ۱۲۲ - ۱۲۰