پس غرض اصلى خدا و رسول صلى الله عليه وآله از تعيين جانشين براى كاملترين پيامبر صلى الله عليه وآله، انتخاب شخصى است كه بتواند اهداف خلقت و اغراض نبوت و رسالت را در عالم محقق سازد؛ و اين مطلبى است كه از متن آيات قرآن و صريح كلام رسول خداصلى الله عليه وآله استفاده مى شود.
در صحراى غدير، آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر خويش به معرفى رسمى جانشين خود مى پردازند، اولين مطلبى را كه بعد از بيان دستور و تأكيد خداوند نسبت به معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام گوشزد به مردم مى كنند، مسئله ولايت كليه مطلقه آن حضرت است، كه بعد از ولايت خدا و رسول صلى الله عليه وآله در قرآن مطرح شده و او را ولى مطلق خدا بر بندگان و صاحب سلطنت و حكومت بر اموال و انفس خلائق مى شمارد آنجا كه مى فرمايد:
اى مردم! ... جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شده و از طرف خداوند پس از ابلاغ سلام پروردگارم - كه او سلام است - مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و به هر سفيد و سياه اعلام كنم كه على بن ابى طالب برادر و وصى و جانشين من در امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است، جز اين كه پيامبرى بعد از من نيست، و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسول است. و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است:
«اِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسولُهُ وَ الَّذينَ آمَنوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاهَ وَ يُؤتونَ الزَّكاهَ وَ هُم راكِعونَ»
(۲۴۳): «همانا ولىّ و سرپرست و صاحب اختيار شما خدا و رسول او و كسانى هستند كه ايمان به خدا آورده باشند، همانها كه نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مىدهند». و على بن ابىطالبعليه السلام است كه نماز را بپا داشته، و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خدا را قصد مىكند.(۲۴۴)
در چند فراز بعد از اين مىفرمايد: «مَعاشِرَ النّاسِ لا تَضِلُّوا عَنهُ وَ لا تَنفِروا مِنهُ وَ لا تَستَنكِفوا عَن وَلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذى يَهدى اِلَى الحَقِّ وَ يَعمَلُ بِهِ وَ يُزهِقُ الباطِلَ وَ يَنهى عَنهُ وَ لا تَأخُذُهُ فِى اللَّهِ لَومَهُ لائِمٍ»: «اى مردم! از على به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى برنگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد، اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مىكند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مىنمايد، و در راه خدا سرزنش هيچ ملامت كنندهاى مانع او نمىشود».(۲۴۵)
اهداف خلقت در سايه ولايت و حكومت امام
در فرازهاى بعد از اين، آنگاه كه به معرفى فرزندان معصوم از نسل اميرالمؤمنين عليه السلام اشاره مى كند، در مقام معرفى مقام و شخصيت آنان چنين مى فرمايد:
مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّ عَليّاً وَ الطَّيِّبينَ مِن وُلدى هُمُ الثَّقَلُ الاَصغَرُ وَ القُرآنُ الثَّقَلُ الاَكبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنيَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ. هُم اُمَناءُ اللَّهِ فى خَلقِهِ وَ حُكَماؤُهُ فى اَرضِهِ.
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مىدهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمىشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. آگاه باشيد كه آنان امينهاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.(۲۴۶)
در اين فرازها پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله، توجه مردم را به اين نكته فرا مىخواند كه على بن ابىطالب و فرزندان پاك او امامانى هستند، كه ولايت و حكومت و سلطنت بر نفوس و اموال مردم بعد از او حقّ آنان است.
آرى، در سايه ولايت و حكومت ولىِّ معصوم است كه جامعه انسانى با رسوم عبوديت آشنا شده، از ظلمت جهل و نادانى نجات يافته و به نور علم و معرفت دست مىيابد. از تاريكى كفران و دوگانه پرستى رهيده و به روشنايى يكتاپرستى و خداشناسى رو مىآورد. از جهنم گمراهى و منجلاب فسادهاى اخلاقى رها گشته و به راه روشن هدايت و سعادت و بهشت كرامتهاى اخلاقى راه مىيابد.