اكْتُبْ إِلَيْهِ يَا غُلَامُ-مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ أَخِي وَ صِنْوِي وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّيوَ جَعْفَرٌ الَّذِي يُمْسِي وَ يُضْحِي يَطِيرُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ ابْنُ أُمِّي
وَ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَكَنِي وَ عِرْسِي مَسُوطٌ لَحْمُهَا بِدَمِي وَ لَحْمِيوَ سِبْطَا أَحْمَدَ وَلَدَايَ مِنْهَا فَأَيُّكُمْ لَهُ سَهْمٌ كَسَهْمِيسَبَقْتُكُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ طُرّاً غُلَاماً مَا بَلَغْتُ أَوَانَ حُلُمِيوَ صَلَّيْتُ الصَّلَاةَ وَ كُنْتُ طِفْلًا مُقِرّاً بِالنَّبِيِّ فِي بِطْنِ أُمِّيوَ أَوْجَبَ لِي وَلَايَتَهُ عَلَيْكُمْ رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍفَوَيْلٌ ثُمَّ وَيْلٌ ثُمَّ وَيْلٌ لِمَنْ يَلْقَى الْإِلَهَ غَداً بِظُلْمِي «1»
أَنَا الرَّجُلُ الَّذِي لَا تُنْكِرُوهُ لِيَوْمِ كَرِيهَةٍ أَوْ يَوْمِ سِلْمٍ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ أَخْفُوا هَذَا الْكِتَابَ لَا يَقْرَأْهُ أَهْلُ الشَّامِ فَيَمِيلُوا إِلَى ابْنِ أَبِي طَالِبٍ ع
أبو عبيده نقل كرده كه معاويه نامهاى به أمير المؤمنين عليه السّلام نوشت كه فضائل من بسيار است: پدر من از بزرگان جاهليّت بود، و من نيز فرمانرواى مسلمانان گشتم، من با پيامبر خويشى سببى داشته و به واسطه خواهرم كه مادر مؤمنين است من دايى مؤمنين مىباشم، و نيز كاتب قرآن نيز بودهام.أمير المؤمنين عليه السّلام پس از مطالعه نامه فرمود: آيا اين پسر هند جگرخوار است كه به فضائل خود به من فخر مىكند؟! اى غلام اين نامه را براى او بنويس:
محمّد پيامبر برادر و هم ريشه من و حمزه سيّد الشّهداء عموى من است.
و جناب جعفر كه شبانه روز با فرشتگان پرواز مىكند برادر من است.
و دخت پيامبر خدا فاطمه عليها السّلام زوجه و همراز من بود، و چنان با هم صميمى بوديم كه گويى گوشت تن من مخلوط به گوشت و خون او بود.
و دو دخترزاده پيامبر (حسن و حسين) دو فرزند منند، پس كداميك از شما سهمى چون من دارد؟.
از همه شما در اسلام پيشى گرفتم، در حالى كه پسر بچّهاى به بلوغ نرسيده بودم.
و در همان كودكى با پيامبر نماز خواندم، و در شكم مادرم به پيامبر ايمان آورده بودم.
و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در روز غدير خمّ ولايت مرا توسّط خود بر شما واجب ساخت.
من كسى هستم كه همه مرا مىشناسيد چه در روزهاى سخت و چه در آرامش.
پس واى بر كسى كه؛ واى بر كسى كه؛ واى بر كسى كه فردا خداوند را با ستم به من ملاقات كند!.
معاويه پس از خواندن اين اشعار دستور به مخفى نمودن آن داده و گفت: مبادا اهل شام آن را بخوانند كه در اين صورت متمايل به علىّ بن ابى طالب خواهند شد.