امر بلغ پس از درود و سلام
خواند بر گوش آن يگانه سفير
كه علي (ع) را بجاي خود بگمار
امر حق است و مينكن تاخير
پس بتعجيل خاتم مرسل (ص)
منبري ساخت از جهاز بعير
دست حق را گرفت و ثابت كرد
اندر آنجا بر آن گروه كثير
آنزمان كرد خطبهاي انشاء
كه بدانيد از صغير و كبير
بعد من بر شما علي (ع) مولاست
كز خداي قدير شد تقدير
اين علي (ع) بعد من خليفهي حق
باشد و بر شما امام و امير
من چو موسي و مرتضي (ع) هارون
برسالت مراست يار و ظهير
سر تنزيل آشكارا كرد
مصطفي سيد بشير و نذير
وال من وال و عاد من عاداه
در ثناي تو گفت با تكبير
چون شنيدند صوت اسمعنا
و اطعنا شدي بچرخ اثير
ليك كردند دشمني آخر
از ره جهل و كينه و تزوير
خدعه اهل كينه اي مولي
در وجودت كجا كند تاثير
هست بر مدعا و اين گفتار
سيل سايل بهين تفسير
ركن دين آنزمان مشيد شد
كه نبي (ص) را شدي مشار و مشير
پس بياورد آيهي اكملت
پيك حق بر خديو عرش سرير
راز اتْممْت نعْمتي آنروز
گشت از حق بشان تو تعبير
سر سبحان تويي و وصف ترا
كي تواند (صفا) كند تقرير
كه تويي مظهر خداي جهان
معني هلْ اتي علي الانْسانْ