اینک قسمتی از مفسّرین مشهور که در تفسیر خود به ذکر این واقعه پرداخته اند :
1 - طبری در تفسیر خود
2 - واحدی در «اسبابُ النزول»
3 - قُرْطُبِیّ در تفسیر خود
4 - فخر رازی در تفسیر کبیر
5 - جلال الدّین سیوطی در تفسیرش
6 - آلوسِیّ بغدادی در تفسیرش
و امّا علماء علم کلام در مورد اقامه دلیل و برهان در هریک از مسائل کلام وقتی که به موضوع امامت می رسند ، برای غلبه بر مدّعی و یا به منظور نقل دلیل و برهان طرف خود ناگزیرند که متعرض واقعه غدیرخمّ شوند هرچندکه درعین این اقدام به زعم خود درچگونگی دلالت حدیث مزبور به مناقشه پردازند .
غدیرشناسی (33)
نام 4 نفر از «متکلّمین» که به ذکر واقعه غدیرخم پرداخته اند
1 - قاضی ابوبکر باقِلاّنِیّ بَصْرِیّ در (اَلثَّمْهید) .
2 - قاضی عبدالرّحمن ایجیّ شافعی در (اَلْمَواقِف) .
3 - سید شریف جرجانی در (شرح اَلْمَواقِف) .
4 - تفتازانی در (شرح اَلْمَقاصِد) .
و عین الفاظ نامبردگان به طوری است که ذیلاً ذکر می شود :
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در روز غدیر خمّ در محلّی بین مکّه و مدینه به نام جُحْفَه هنگام بازگشت از حَجَّهُ الْوِداع مردم را جمع فرموده و آن روز بسیار گرم و سوزان بود به حدّی که مردم قسمتی از ردای خود را از شدت گرمی زمین زیرپا می گذاشتند ، پس از گرد آمدن خلق آن حضرت در جایگاه بلندی خطبه ای ایراد فرمود و از جمله فرمود: ای گروه مسلمانان ، آیا من اولی (سزاوارتر) بر شما و امور شما از خود شما نیستم؟ گفتند: آری به خدا قسم . آنگاه فرمود : هرکس که من مولای اویم پس از من علی علیه السلام مولای او خواهد بود ، خداوندا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد و یاری کن یاران او را و خوارکن خوارکنندگان او را. و از جمله متکلّمین قاضی النجم محمّد شافعی (متوفی 876) است که در (بدیع المعانی) این واقعه را ذکر کرده است و جلال الدین سیوطی در اربعین خود و مفتی شام حامدبن علی عمادی در (اَلصَّلاهُ الْفاخِرِ بِالاَْحادیثِ الْمُتَواتِرَه) و آلوسی بغدادی (متوفی 1324) در (نَثْرُ اللَّئالی) .
علماء علم لغت نیز درآن جا که به لغاتی از قبیل : مَوْلی ، وَلی و خُم ، برخورد نمایند ناجار به حدیث غدیر خم اشاره می نمایند مانند: ابن دُرَیْد محمّدبن حسن (متوفی 321) در جلد 1 «جَمْهَرَه» ، صفحه 71 و ابن اثیر در «النِّهایَه» و حَمَوِیّ در «مُعْجَمُ الْبُلْدان» در بیان (خُم) و زُبَیْدِیّ حَنَفِیّ در «تاج العروس» و نَبَهانِیّ در «اَلْمَجْموعهُ النَّبَهانِیَّهُ» .