در شب شهادت به امام صادق عليه السلام فرمودند: «من امشب جهان را بدرود خواهم گفت. هم اكنون پدرم على بن الحسين عليه السلام را ديدم كه شربتى گوارا نزد من آورد و نوشيدم و مرا به سراى جاويد و ديدار حق بشارت داد».
در روايت ديگرى فرمودند: «اى فرزند گرامی ، مگر نشيندى كه حضرت على بن الحسين از پس ديوار مرا ندا كرد: «اى محمّد بيا، زود باش كه ما انتظار تو را می كشيم».
آن حضرت چندين روز و به قولى سه روز در حالت درد از سم به سر میبردند تا به شهادت رسيدند. فرداى آن روز بدن مطهر و پاك آن درياى بيكران دانش خدائى را در خاك بقيع كنار مزار امام مجتبى و امام سجاد عليهماالسلام به خاك سپردند.
(كافى: ج 2، ص 495. بصائر الدرجات: ص 141. فيض العلام: ص 110. انوار البهية: ص 69)
آن حضرت هشتصد درهم براى تعزيه و ماتم خود وصيت فرمود. حضرت صادق عليه السلام فرمودند: پدرم فرمود: «اى جعفر، از مال من مقدارى وقف كن براى ندبه كنندگان كه ده سال در منى در موسم حج بر من گريه كنند، و مراسم ماتم را تجديد نمايند».
(كافى: ج 2، ص 495. بصائر الدرجات: ص 141. فيض العلام: ص 110. انوار البهية: ص 69)
آقا و مولايمان حضرت باقر عليه السلام در كربلا شرف حضور داشت. شب يازدهم، بازار كوفه، كنار سرهاى مطهر، اسارت شام و مجلس يزيد را ديده است و هر زمان كه متذكر شهادت حسين بن على عليه السلام و اسارت عمه هايش می شد، اشك از چشم مباركش مانند در جارى می گشت.
2 - بردن امام كاظم عليه السلام به زندان بصره :
در اين روز امام كاظم عليه السلام را در حالى كه در غل و زنجير بسته بودند، به بصره بردند و مدت يكسال نزد عيسى بن جعفر بن ابى جعفر منصور محبوس كردند و سپس حضرت را به بغداد بردند.
(فيض العلام: ص 111)
عيسى آن حضرت را در يكى از حجرات خانه خود كه نزديك به ديوانخانه بود محبوس كرد و مشغول فرح و سرور گرديد. از يكى از كاتبان او كه نصرانى بود نقل شده كه می گفت: «اين عبد صالح و بنده شايسته خود يعنى موسى بن جعفر در ايامی كه در اين خانه محبوس بود چيزهائى از لهو و لعب شنيد كه گمان ندارم هرگز بر خاطر شريف آن حضرت خطور كرده باشد».
آقا و مولايمان حضرت كاظم عليه السلام مدت يكسال در بصره محبوس بودند، و بعد از يكسال آن حضرت را به بغداد بردند و نزد فضل بن ربيع حبس كردند.