به قولى مرگ ابوبكر در 27 جمادى الثانى بوده است.
(مسار الشيعة: ص 32. العدد القوية: ص 343. مصباح كفع می : ج 2، ص 598. مصباح المتهجد: ص 732. بحار الانوار: ج 95، ص 200)
او مدت دو سال و بيست و دو روز غاصب خلافت بود، و اولين كسى بود كه بعد از شهادت پيامبر به انتخاب اعضاى سقيفه بنى ساعده خليفه شد. انتخاب ابوبكر به گونه اى بى حساب بود كه عمر با آنكه خود گرداننده برنامه سقيفه بود ميگويد: «بيعت با ابوبكر امرى بدون تدبير و مشورت و دقت بود، مثل زمان جاهليّت، كه خداوند مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت. هركس چنين كارى را تكرار كند او را بكشيد».
(الغدير: ج 5، ص 370. صحيح بخارى: باب رجم الحبلى، ح 6681. مسند احمد: حديث 393. سيرهابن هشام: ج 4، ص 308)
اهل سنّت در علّت مرگ او نوشته اند: ابوبكر در روز دوشنبه 7 جمادى الاخر غسل كرده بود، و آن روز هوا سرد بود. به اين دليل سرما خورد و تب كرد، و 15 روز اين تب ادامه داشت، و به نماز نميرفت، تا در شب سه شنبه 22 جمادى الاخر بعد از آنكه خلافت را به عمر واگذار كرد، مرد.
(تاريخ الخلفاء: ص 81. بحار الانوار: ج 29، ص 521)
قبل از وفات عثمان را براى نوشتن وصيت نامه اى در باره خلافت طلب كرد كه امر خلافت بعد از ابوبكر با عمر بن خطاّب باشد. او كلمه اى گفت و بيهوش شد، و بقيه را عثمان از پيش خود نوشت كه امر خلافت با عمر است. ابوبكر به هوش آمد و عثمان را دعا كرد كه آنچه او ميخواسته نوشته است.
(شرح ابن ابى الحديد: ج 1، ص 165)
بايد پرسيد: چرا هنگامی كه پيامبر در روزهاى آخر عمر كاغذ و قلم خواست تا وصى بعد از خود را بهامر خداوند معين كند نسبت هذيان به آن مقام معظم دادند ؟
ابوبكر هنگام مرگ كلماتى گفت. از جمله اينكه: «كاش تفتيش خانه فاطمه و على عليهماالسلام نميكردم».
(مروج الذهب: ج 2، ص 308. تتمة المنتهى: ص 10. الامامة و السياسة: ج 1، ص 18. سبعة من السلف: ص 77. تاريخ طبرى: ج 4، ص 52. ميزان الاعتدال: ج 2، ص 215)